ندای هدایت

 نقل قول:

بی حجابی، یا بی غیرتی ؟!؟
چگونه مردی راضی می شود ناموسش به تکاپو اندازنده شهوت و قوه غریزه مردان جامعه بشود...
وبلاگ "الطـــارِق" در آخرین پست خود نوشت:این مطلبی که می نویسم، از یکی از دوستانم شنیدم که به واسطه دوستش تعریف می کند، جالب است، لطفاً بخوانید: 



ردیف دوم اتوبوس خط واحد نشسته بودم، که اتوبوس در ایستگاه روبروش ایستاد تا مسافرسوار کنه، صندلی جلو یه خانم و آقا نشسته بودند، که ظاهر خانم با اون وضع بد حجابش، بد جوری تو ذوق میزد. در همین حال یه پسر جوون از پله ها اومد بالا و با دیدن اون خانم، رو به مردش گفت: عجب همسر زیبا و خوش لباسی دارید، واقعاً خوشکل هستند...(!) 

گفتن این حرف از طرف پسر همانا و دست به یقه شدن و بالا رفتن مشت همان، اونهایی که این حرف رو شنیده بودند، به شدت شوکه شدند. قبل از اینکه اتفاق فیزیکی خاصی بیفته، پسر به مرد گفت: مگه خانمت رو برای من و امثال من اینجوری آماده نکردی ؟ همه تو دلشون زیبایی خانمت رو تحسین می کنند، من فقط بهتون صادقانه گفتم، اگه می خواستی چشمم ایشون رو نگیره باید آرایش ایشون رو محدود می کردی به خونه. با گفتن این حرف انگار همه چی آروم شد، و مرد سر جاش ساکت و آروم نشست... 

*** ******************************************************

جالب بود، نه ؟ می خواستم در مورد غیرت کمی بنویسم. بعد از انکه توی مقاله "غرور بی حجاب ها" بعضی گیر داده بودند که یک جانبه به قاضی رفتی و یک طرفه نوشتی، می خواستم گوشه دیگری از ماجرای تمام نشدنی ما و حجاب رو بنویسم. 

معتقدم تمام و یا ۹۹ درصد از زنان و دختران بی حجاب جامعه ما که با سر و وضع جلف و مفسده انگیز پا به خیابان می گذارند، با رضایت شوهرانشان، پدران و مردان مربوطه به آنهاست. شاید عده ای هم بدون رضایت مرد خود (همسر، پدر، برادر) و بر خلاف غیرت مردشان این کار را می کنند، ولی این گناه باز هم تا حدودی گردن مرد را می گیرد، چون به هر حال فاکتورهایی هست که بشود زن را به کار اشتباهش مواخذه و متنبه کرد. 

وقتی برخورد با بد حجابی و بی حجابی از سوی پلیس در جامعه و مخصوصاً شهرهای بزرگ با آن حواشی شروع شد، با خود فکر می کردم، اگر می شد قانونی تصویب کرد که، به جای جمع آوری این زنان با آن وضع از سطح جامعه، مردانشان را می گرفتند و در مورد آنها اعمال قانون می کردند، شاید مدت ها پیشتر این معضل از سطح جامعه رفع شده بود. 

و من گاهی تعجب می کنم، مردی اینگونه ناموسش را به خیابان می آورد، و اینگونه دست در دست ناموسش و شانه به شانه او در جامعه حرکت می کند، در حالی که چشم های زیادی، و نه به بزرگواری و مقام و منزلت ناموسش، بلکه شهوانی و شیطانی به او خیره شده است و فکر هایشان که دیگر...(!؟) 

چگونه مردی راضی می شود ناموسش به تکاپو اندازنده شهوت و قوه غریزه مردان جامعه بشود. و چه جالبتر اینکه مرد کار می کند، زحمت می کشد، پول در می آورد، آن پول را هزینه لوازم آرایش و لباس های آنچنانی برای ناموسش می کند، و او را مثل عروسکی به چشم های شهوت پرستی که در جامعه نمونه آن کم نیستند می سپارد، خود گذشتگی تا این حد ؟!!! 

به نظرم در قضیه حجاب زنان جامعه ما، غیرت حلقه گمشده ای است که روی آن بسیار کم مانور داده می شود، و همه تلاش مجریان طرح حجاب و عفاف اصلاح میوه تلخ بی حجابی است که نتیجه ریشه فاسد بی غیرتی مردان است، حال هر بار یک میوه فاسد را بکنی، مجدداً بیرون خواهد آمد، در حالی که ریشه فاسد است و کسی به فکر آن نیست... 

برای اتمام نیز چند حدیث از ائمه معصومین(ع) بخوانیم و باور کنیم عمل کردن به سیره و روش ایشان تنها راه رستگاری خودمان و جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم: 

امام علی (ع) : 

خداوند لعنت کند کسی را که غیرت ندارد.(وسایل: ج ۱۴ ص ۱۷۴) 

و نیز فرمودند: 

کسی که غیرت ندارد قلبش واژگون است.(کافی: ج۵ ص ۵۳۶) 

امام صادق(ع): 

بهشت بر دیّوث(کسی که نسبت به زن و دختر و خواهرش و ...بی تفاوت است و غیرت ندارد) حرام است.(کافی: ج ۵ ص ۵۳۷) 

رسول اکرم(ص): 

هر مردی که زنش را آرایش کند و با آن حالت از منزلش بیرون آید، دیّوث می باشد.و اگر کسی این مردان را که نسبت به نوامیس خود بی تفاوت هستند، دیّوث بنامد گناهی نکرده است.(بحارالانوار: ج ۱۰۳ ص ۲۴۹) 

و نیز فرموده اند: 

زنی که خود را زینت و خوشبو نماید و از خانه اش خارج شود و شوهرش به این کار راضی باشد، هر قدمی که این زن برمی دارد، برای شوهرش در جهنم خانه ای بنا می شود.(بحارالانوار: ج۱۰۳ ص ۲۴۹) 

توضیح کوتاه: دوستانی که به هر دلیلی فکر می کنید به شما توهین شده است؛ ببینید این یک واقعیت است، هر چند بسیار تلخ است. همه تلاش من بیدار کردن شما از خوابی است که، بفهمید وقتی با یک خانم بی حجاب در جامعه حضور پیدا می کنید، چشم هایی هست که .... 

باز هم از شما می خواهم هنگام تردد در جامعه به چشم ها و چهر های کسانی که از کنارتان گذر می کنند دقت کنید، آن موقع مسلماً بیشتر روی پوشش ناموستان دقت می کنید. باز هم از همه دوستان عذرخواهی می کنم.... 

ارسال در تاريخ جمعه 1 دی 1391برچسب:, توسط روح الله

 

ارسال در تاريخ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, توسط روح الله

 

روزنامه کیهان وصیتنامه رهبر معظم انقلاب در سال 1342 را به نقل از دفتر نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای منتشر کرده است.

متن این وصیت نامه زیبا، صمیمی و خواندنی به شرح زیر است:

ازآنجا که ما در شرایط بحرانی و غیرعادی به سر می بردیم و هر لحظه ممکن بود خطری برای ما پیش بیاید، فردای آن روز نشستم و وصیت نامه خود را نوشتم. تا چند هفته پیش، از این وصیت نامه خبری نداشتم، لیکن آقاسیدجعفر آن را برایم آوردند و گفتند که پسرشان در لابلای کاغذهای قدیمی پیدا کرده است. این اصل وصیت نامه است که در بالای آن نوشته ام:

«وصیت نامه سیدعلی خامنه ای مرقومه لیله یکشنبه 27شوال 1382» (فروردین 1342 شمسی) یعنی فردا شب حادثه مدرسه فیضیه نوشته ام. متن وصیت نامه این است:


بسم الله الرحمن الرحیم
«عبدالله علی بن جوادالحسینی الخامنه ای غفرالله لهما یشهد ان لااله الاالله وحده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و خاتم الانبیاء و ان ابن عمه علی بن ابیطالب علیه السلام وصیه سیدالاوصیاء و ان الاحد عشر من اولاده المعصومین صلوت الله علیهم الحسن و الحسین و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و محمدو علی و الحسن و الحجه اوصیائه و خلفائه و امناءالله علی خلقه و ان الموت حق و المعاد حق و الصراط حق و الجنه و النار حق و ان کل ما جاء به النبی صلی الله علیه و آله حق. اللهم هذا ایمانی و هو ودیعتی عندک اسئلک ان تردها الی و تلقیها ایای یوم حاجتی الیها بفضلک و کرمک.

مهم ترین وصیت من آن است که دوستان و عزیزان و سروران من، کسانی که بهترین ساعات زندگی من با آنان و یاد آنان سپری شده است، مرا ببخشند و بحل کنند و این وظیفه را به عهده بگیرند که مرا از زیر بار حقوق الناس رها و آزاد نمایند. ممکن است خود من نتوانم از همه کسانی که ذکر سوءشان بر زبانم رفته و یا بدگوئیشان را از کسی شنیده ام، حلیت بطلبم. این کار مهم و ضروری را باید دوستان و رفقای من برای من انجام دهند.

دارایی مالی من در کم هیچ است، ولی کفاف قرض های مرا می دهد. تفصیل قروض خود را در صفحه جداگانه یادداشت می کنم که از فروش کتب مختصر و ناچیز من ادا شود. هر کسی هم که مدعی طلبی از من شود، هر چند اسمش در آن صفحه نباشد، قبول کنند و ادا نمایند،... پنج شش سال نماز هر چه زودتر ادا و مرا از رنج این دین الهی راحت کنند (البته یقیناً آن قدر مقروض نبودم، ولی احتیاط کردم. (مبلغی به عنوان رد مظالم بابت قروض جزئی از یاد رفته به فقرا بدهند.

از همه اعلام و مراجع و طلاب و دوست و آشناها و اقوام و منسوبین من استحلال شود. (چون آن روزها نق و نوق علیه آقایان در جلسات زیاد بود که چرا فلانی اقدام نکرده، فلانی چرا این حرف را زده و این مطلب را گفته است، لذا خواستم از آقایان اعلام و مراجع حلیت طلب کنند.)

و گمان می کنم بهترین راه این کار آن است که عین وصیت نامه مرا در مجلسی عمومی که آشنایان من باشند، قرائت کنند. پدر و مادرم که در مرگ من از همه بیشتر عزادار هستند، به مفاد حدیث شریف اذا بکیت علی شیء فابک علی الحسین، به یاد مصائب اجدادمان از من فراموش نخواهند کرد ان شاءالله تعالی.

گویا دیگر کاری ندارم. اللهم اجعل الموت اول راحتی و آخر مصیبتی و اغفرلی و ارحمنی بمحمد و آله الاطهار.
العبد علی الحسینی الخامنه ای

(حالا صورت قرض هایم را که در صفحه جداگانه ای نوشته ام برایتان می خوانم):
حدود 100تومان، مقدس زاده بزاز (مشهد)
کمتر از 30تومان، خیاط گنگ (مشهد) 2یا 3تومان، عرب خیاط(قم)
مطابق دفتر دین، آقا شیخ حسن بقال کوچه حجتیه (قم) چون مرتب با او سر و کار داشتیم و نمی دانستیم چقدر به او بدهکاریم (گویا چند تومانی
آقای شیخ حسن صانعی (قم) 32تومان تقریباً
حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی (قم) (بیشترین پولی را که من آن زمان مقروض بودم، به آقای هاشمی بود. چون وضعش نسبتاً خوب بود، از او قرض می کردیم.)
مطابق دفتر دین، آقای مروارید کتاب فروش (قم)
مطابق دفتر دین، آقای مصطفوی کتاب فروش (قم)
10 تومان آقای علی حجتی کرمانی
شاید 5تومان، محمد آقانانوا نزدیک منزل (مشهد)
ارسال در تاريخ یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:, توسط روح الله

 «خانم ها و آقايان! مي دانيد امروز چه روزي است»؟ اين پرسشي بود كه دكتر جليلي مسئول تيم هسته اي كشورمان در آغاز يكي از نشست هاي كاري اجلاس بغداد از نمايندگان 1+5 پرسيد. سوال غيرمنتظره بود و اعضا و نمايندگان تيم هاي مذاكره كننده 1+5 كه نمي دانستند اين سوال چه ربطي به موضوع مذاكرات دارد، با تعجب پاسخ دادند «امروز چهارشنبه 23 مي 2012 است» و دكتر جليلي گفت « و سوم خرداد، يعني دقيقا همان روزي كه 30 سال پيش خرمشهر را از اشغال عراق دوران صدام آزاد كرديم» و سپس توضيح داد كه چگونه در آن جنگ 8 ساله كشورهاي متبوع گروه 1+5 و همه قدرت هاي ريز و درشت در دنياي بلوك بندي شده آن روزها، با تمامي تجهيزات و ماشين هاي جنگي و سياسي و تبليغاتي خود به حمايت از صدام وارد كارزار شده بودند، تانك هاي لئو پارد آلماني، چيفتن هاي انگليسي، موشك هاي اگزوسه و جنگنده هاي ميراژ و سوپراتاندارد فرانسوي، هواپيماهاي ميگ و موشك هاي اسكادبي روسي، بمب هاي شيميايي آلماني و انگليسي، موشك هاي سايدبايندر و هواپيماهاي آواكس آمريكايي، دلارهاي سعودي و كويتي و اماراتي و... در اختيار رژيم بعثي صدام بود و ما به قول حضرت امام راحلمان(ره) تنهاي تنها بوديم ولي مي بينيد كه آن عقبه سخت و نفس گير را با پيروزي پشت سر گذاشته ايم و امروزه صدام كجاست؟ و ما در كدام نقطه ايستاده ايم؟... امروز در سالروز آزادي مقتدرانه خرمشهر و درحالي كه حاكميت عراق به مردم مظلوم آن و دوستان استراتژيك ما بازگشته است در قصر صدام با شما به مذاكره نشسته ايم» دكتر جليلي در ادامه مي گويد؛ « آن روزها كه همه دنيا در يكسو و ايران اسلامي در سوي ديگر ايستاده بود، تسليم زورگويان غربي و شرقي و حاميان منطقه اي آنها نشديم بنابراين نبايد انتظار داشته باشيد امروز كه در اوج اقتدار هستيم به كسي باج بدهيم و در مقابل خواسته هاي غيرقانوني و زورگويانه آنان تسليم شويم- نقل به مضمون»

ارسال در تاريخ پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, توسط روح الله

 

این مطالب صرفا جنبه اطلاع رسانی دارد و  طرفداری از گروه خاصی نمی باشد


فرقه دیویدیان :

 

 

مابین 28 فبریه 1993 تا 19 اوریل 1993، حدود 80 مرد، زن و کودک که در محل زندگی خود نزدیک شهر Waco واقع در ایالت Texas در صلح و ارامش در حال زندگی بودند، در نتیجه ی عملیات انجام شده توسط دو دستگاه امنیتی ایالات متحده ی امریکا یعنی FBI2  و 3 ATF کشته شدند. در این حادثه 4 نفر از ماموران ATF نیز جان خود را از دست دادند.

گروهی غیرنظامی که در مرکزی مذهبی تحت عنوان Mt. Carmel Center زندگی می کردند و تحت عنوان فرقه ی Davidian شناخته می شدند.
ماجرا در 28 فبریه با یورش ناگهانی به شیوه ی جنگی اغاز شد و با شلیک گلوله از هلیکوپتر به سمت اقامتگاه زن ها و بچه ها تکمیل شد و بدنبال ان محاصره ی طولانی مدتی اغاز گردید. در 19 اوریل، دولت امریکا تانک ها را برای تخریب و نابودی و پخش کردن گاز در ساختمانی که مردم در ان زندگی می کردند، به محل اعزام کرد. دولت امریکا اعلام کرد که انها بدلیل نگرانی های خود از وضع بهداشتی محل اقامت دیویدیان و جلوگیری از ازار و اذیت کودکان توسط David Koresh، رهبر فرقه ی دویدیان و همچنین طولانی شدن مدت زمان ماموریت و محاصره و در نتیجه خسته شدن ماموران FBI، تصمیم به انتشار گاز در محل خانه ی تحت محاصره می گیرد.

تانک ها حفره های بزرگی در دیوارهای ساختمان ایجاد کردند و به سمت ان هجوم بردند. دولت اعلام کرد که انها تنها میخواستند با ایجاد حفره در دیوارهای ساختمان و انتشار گاز به داخل، مردم را مجبور به ترک ساختمان کنند اما این در حالی بود که هیچ یک از دیویدیان از ساختمان خارج نشدند.

بعد از هجوم تانک ها به سمت ساختمان، اتش سوزی اغاز شد و اتشی بسیار وحشتناک و جهنمی در حدود 40 دقیقه ساختمان را سوزاند و انرا با خاک یکسان کرد. در حالیکه انها در حال تماشای شعله های مهیب اتش از تلویزون بودند، همگان متعجب بودند که چرا دیویدیان از ساختمان غرق در اتش خارج نمی شوند. 75 نفر در اتش به هلاکت رسیدند.

 نگرانی های عمومی بر محور چگونگی مرگ 33 زن، کودک و نوزاد در این حادثه، متمرکز شده بود. بقایا و اجساد انها در اتاقی بهم چسبیده که ابدار خانه و محل ذخیره ی مواد غذایی بود، پیدا شد. این اتاقی بود که امریکاییان انرا "انبار بزرگ" نامیدند.

شواهد و مدارک موجود باعث شد تا بعضی از امریکایی ها به این نتیجه برسند که فرقه ی دیویدیان به عمد توسط دولت امریکا کشته شدند. یک فیلم توسط یک وکیل به نام Linda Thomson  در اثبات تعمد دولت امریکا در کشتار دیویدیان، ساخته شد. فیلم شامل بخشی است که نشان می دهد در پشت ساختمان، از دهانه ی لوله ی یک تانک پخش کننده ی اتش، اتش در حال خارج شدن به سمت ساختمان است. بخش دیگری از فیلم نشان می دهد که کارمندان یونیفورم دار ارتش امریکا که در محل حاضر بودند و تانک هایی که به تیغه های پهن همانند تیغه های ماشین های برف روب مجهز بودند، اثار و بقایای باقی مانده از اتش سوزی را به سمت خرابه های ساختمان که درحال سوختن بودند، منتقل می کنند. این فیلم و تصاویر در سرتاسر امریکا پخش شد و موجبات خشم و اعتراض فراوان مردم را فراهم کرد.

دولت امریکا باز هم تکرار کرد که تانک ها با ایجاد حفره در دیوارهای ساختمان، قصد داشتند تا بدین ترتیب دیویدیان را از ساختمان خارج کنند و راهی برای خروج انها ایجاد کنند اما دیویدیان از انجام این کار سر باز زدند و با ایجاد و قرارگرفتن در اتش، اقدام به خودکشی کردند

بعضی ها بیان کردند که تصاویر تانک پخش کننده ی اتش گمراه کننده بوده است. انها می گویند که تانک ها بطور تصادفی با چراغ های نفتی موجود در ساختمان برخورد کردند و در نتیجه ی وجود مواد اتش گیر و همچنین  سوخت های رایجی که در منازل نگهداری می شود، اتش سوزی اغاز شده است. فریاد های عمومی برای اغاز بررسی کنگره درباره ی این حادثه بلند شد.

دو سال بعد از اتش سوزی 19 اوریل، بمبی در ساختمان Murrah  در شهر اوکلاهاما جایی که دفاتر دولتی فراوانی وجود دارد، منفجر شد. رسانه ها و جریان خبری امریکا، بلافاصله انفجار اوکلاهاما را به معترضین و کسانی که دولت را در هولوکاست واکو مقصر می دانستند، نسبت دادند. معترضین و تظاهرات کنندگان به هولوکاست رخ داده در واکو، اعلام کردند که بمب گزاری در ساختمان Murrah توسط دولت امریکا انجام شده است تا بدین وسیله طبق قانون اساسی زمینه برای خاموش کردن و توقف رسیدگی های قانونی در مورد جنایت واکو، فراهم شود.
در نهایت، پس از گذشت بیش از دو سال از جهنم ایجاد شده در تاریخ 19 اوریل 1993 در واکو، کنگره دادرسی های دراز مدت را اغاز کرد. دادرسی ها به منظور پی بردن به حقیقت و بیان ان تحت هر شرایطی، برگزار می شد. قول داده شده بود که دادرسی ها به جدل و ستیزهای موجود پایان دهد.

اولین شرط برای بررسی و تحقیق جدی درباره ی مرگ مشکوک دیویدیان، بررسی گزارش کالبد شکافی اجساد قربانیان حادثه و مدارک فیزیکی موجود در محل رخ دادن حادثه می باشد اما کنگره گزارش های کالبدشکافی و همچنین بیشتر مدارک فیزیکی موجود را مورد بررسی قرار نداد و انهارا نادیده گرفت. در عوض، کنگره اقدام به دادرسی کردن از یک خبرنگار که کتابی راجع به حادثه ی واکو نوشته بود، کرد.

یکی دیگر از شاهدان دادرسی، دختر نوجوانی بود که ادعا کرده بود توسط David Koresh مورد ازار و اذیت جنسی گرفته بوده است. بعد ها مشخص شد که این دختر، هرگز در Mt. Carmel Center  زندگی نکرده بوده است و شهادت ارایه شده توسط دختر، بوسیله ی یکی از نزدیکان این دختر اماده و به او داده شده است.

کنگره در بررسی مدارک فیزیکی موجود، بسیار گزینشی عمل می کرد. هنگامی که سوال های اساسی و روشن کننده ی حقیقت پرسیده می شد، کارمندان و سوال شوندگان دولت این حق را داشتند که به هر سوالی که خواستند پاسخ دهند.

بعد از دادرسی های سال 1995، بنظر می رسد که تظاهرات و اعتراضات نسبت به این جنایت، پایان یافته است.

اما پاییز سال 1996، موزه ی الکترونیکی Waco Holocaust در دنیای مجازی راه اندازی شد. در این موزه، گزارش های کالبد شکافی و دلایل و مدارک قانونی فراوانی برای پی بردن به حقیقت ماجرا وجود دارد.

 

این مدارک حقایق تکان دهنده ای را اشکار می کند: بسیاری از دیویدیان قبل از تاریخ 19 اوریل که تانک ها به ساختمان حمله کردند و انجارا به اتش کشیدند، مرده بودند. بعضی از مادران و بچه ها چندین هفته قبل از حمله ی تانک ها مرده بودند.  اجساد بسیاری از دیویدیان بطور انتخاب شده از بین رفته بود تا زمان و دلیل مرگ انها پنهان بماند. حمله ی تانک ها و اتش سوزی، به منظور منحرف و پنهان کردن حقیقت و از بین بردن صحنه ی مرگ و جنایت انجام شده است

کاترین اندرید پیش از اتس سوزی

کاترین اندرید پس از سوختن در اتش

شاری دیویل پیش از اتش سوزی

شاری دیویل پس از سوختن

بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه 88/3/29 و اشاره ایشان به واقعه واکو


آن چیزى که در این بین از همه بدتر و زشت‌تر به چشم من آمد، این حرفهائى بود که به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگیرى به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکائى صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟! افغانستان را کى‌ به خاک و خون کشید و هنوز هم دارد میکشد؟ عراق را کى‌ زیر چکمه‌ى نظامیان خودش تحقیر کرد؟ در فلسطین چه کسى به دولت صهیونیست ظالم این همه کمک سیاسى و مادى کرد؟ در خود آمریکا – انسان واقعاً تعجب میکند – در زمان دولت همین حزب دموکرات، در زمان ریاست جمهورى شوهر همین بانوئى که حالا اظهار نظر میکند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه‌ى داوودى را زنده زنده در آتش سوزاندند. این که دیگر جاى انکار نیست. همین حضرات، همین دموکراتها این کار را کردند. فرقه‌ى داوودى‌ها به قول خودشان دیویدى‌ها – به دلیلى مورد غضب دولت آمریکا قرار گرفتند و به منزلى رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه کردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو این خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر میفهمید یعنى چه؟! به نظر من این مسئولان و سیاستمداران اروپائى و آمریکائى قدرى بایستى شرم و حیا را هم براى خودشان وظیفه بدانند. جمهورى اسلامى، پرچم‌دار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطین، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطه‌اى که مردم مظلوم واقع شدند، نشانه‌ى همین است. نشانه‌ى این است که پرچم حقوق بشر به وسیله‌ى اعتقاد به اسلام، ایمان به اسلام در این کشور برافراشته شده است. ما احتیاج نداریم که براى حقوق بشر کسى ما را نصیحت کند.


 

 

 

 

ارسال در تاريخ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط روح الله


فارس: بزرگترین ناو هواپیمابر امریکا، در روزهای آینده، برای کسب اجازه جهت ورود به خلیج فارس، به "ایستگاه سپاه" خواهد رسید.


رسانه‌های خارجی روز گذشته در حالی از اعزام یکی از قدیمی‌ترین ناوهای هواپیمابر امریکا به نام "اینترپرایز" به خلیج فارس خبر دادند که این اقدام یعنی اعزام ناوهای هواپیمابر به منطقه، به امری روزمره و همیشگی از سوی امریکایی ها تبدیل شده است.

بنا بر آنچه رسانه‌ها منتشر کردند، ناو هواپیمابر "اینترپرایز" به عنوان بزرگترین ناو آمریکا و اولین ناو هواپیمابر با سوخت هسته ای در دنیا با وزن 85 هزار تن به همراه شناورهای نظامی همراهش در میان تدابیر شدید امنیتی روز چهارشنبه گذشته از کانال سوئز عبور کرد تا در روزهای آینده در خلیج فارس و احتمالا در بحرین (محل استقرار ناوگان پنجم امریکا) مستقر شود.
ناو هواپیمابر آمریکایی اینترپرایز

هرچند این اقدام نیز همچون گذشته با تبلیغات رسانه ای و اخباری نظیر بسته نگه داشتن راه های منتهی و موازی با کانال سوئز و همراهی 5 شناور جنگی و یک زیردریایی اتمی، همراه بود، اما این هیمنه پوشالی باعث نخواهد شد تا این غول عظیم دریایی ارتش آمریکا، هنگام عبور از تنگه هرمز به سپاه پاسداران جواب پس ندهد.

بنا بر ماموریت تعریف شده برای نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یکی از مهم ترین اقدامات روزمره این نیرو، رهگیری ناوگان های بیگانه حاضر در خلیج فارس است که طی آن، پاسداران حاضر در این منطقه که همگی مسلط به زبان های خارجی هستند، کار ثبت عبور و مرور شناورهای خارجی را برعهده دارند.

این نقطه یک ایستگاه  بین المللی به نام سپاه استیشن (Sepah station) است و همه شناورهای عبوری از تنگه هرمز موظف هستند که خود را به نیروهای ایرانی معرفی کنند.

برهمین اساس کلیه ترددها در این منطقه اعم از شناورهای تجاری و نظامی که عبور بی ضرر از تنگه هرمز دارند، کنترل می شوند که این امر شامل تمامی ناوگروه‌های امریکایی از جمله ناوهای غول پیکر هواپیمابر آنها نیز خواهد شد.

البته این رهگیری و سوال و جواب تنها محدود به تنگه هرمز نیست بلکه حتی قبل از آن، فعالیت نیروهای سپاه آغاز می شود. شنودها از ورای منطقه آغاز و رهگیری برای "مثبت کردن" (کسب اطلاعات از شناورهای بیگانه) در این منطقه انجام می شود.

در این محدوده هرشناوری در هر زمانی که وارد خلیج فارس شود، از طریق سیستم های شنود، یگان های شناوری، رهگیری با هواپیماهای بدون سرنشین و سامانه های راداری رصد و شناسایی شده و تحت کنترل سپاه قرار می گیرد.
گشت های دریایی سپاه در خلیج فارس

از آنجایی که بیشترین بار ابهت این ناوگروه‌های آمریکایی در تبلیغات رسانه‌ای آن خلاصه می‌شود، وقتی شناورهای ناوگان های نظامی آنها قصد ورود به خلیج فارس را دارند به طور عمده به صورت کاروانی وارد می شوند؛ مثلا 4 فروند همراه هم.

یکی از نکات حائز اهمیت، این است که شناورهای آمریکایی برای خودشان حریم امنیت تعریف کرده اند که این حریم در سایر نقاط دنیا رعایت می شود.


به عنوان مثال حریم ناوهای هواپیما بر آمریکایی در دنیا 10 کیلومتر است یعنی در شعاع کمتر از 10 کیلومتری این شناور هیچ جنبنده ای نباید باشد.

بر همین اساس در بسیاری از نقاط دنیا وقتی این ناوها وارد تنگه‌ها و کانال ها می شوند آن تنگه به مدت 24 ساعت بسته می شود تا نیروهای آمریکایی به راحتی عبور کنند (مانند آنچه در اخبار منتشر شده از عبور "اینترپرایز" از کانال سوئز عنوان شد).

هیچ شناوری حق نزدیک شدن به این ناوها را ندارد به ویژه اگر آن ها تشخیص دهند که آن شناور، شناور نظامی است. اما این قانون نانوشته در "تنگه هرمز" معنایی ندارد چراکه جمهوری اسلامی ایران این حریم را قبول نداشته و البته آمریکایی‌ها هم چاره ای جز گردن نهادن بر این واقعیت ندارند و بهمین دلیل است که معمولا به همراه ناوهای سایر کشورها وارد نمی شوند چرا که نمی خواهند هیمنه ظاهری شان جلوی آنها شکسته شود.

اما به هرحال تمام سعی خود را می‌کنند تا به شکل‌های دیگر مانع از نزدیکی گشت های شناسایی سپاه به خود شوند.

مثلا گاهی حتی با هماهنگی کشورهای جنوب خلیج فارس، در سکوت رادیویی و در بین شناورهای تجاری و با سرعتی به اندازه سرعت آن ها به سمت تنگه هرمز می آیند و حتی کشور عمان هم که ایستگاه بین المللی دارد آن ها را صدا نمی زند ولی به دلیل قدرت و تسلط بالای نیروهای سپاه، به خوبی آن ها شناسایی می شوند.

آمریکایی ها برای فرار از این سوال و جواب، ساعات مختلفی در روز را آزموده اند تا بلکه نیروهای سپاه هوشیار نباشند. مثلا ساعت 12 نیمه شب یا 3 و 4 بامداد را تجربه کرده اند اما همیشه رهگیری شده اند.

آنها حتی آبراه خود را از آب‌های بین‌المللی به آبهای عمان تغییر می‌دهند ولی باز هم رهگیری می‌شوند چرا که نقاطی در تنگه هرمز هست که آن ها مجبورند تغییر مسیر دهند.

حال باید دید فرماندهان ارتش آمریکا چه راهی را برای جواب پس دادن این غول 50 ساله که در بسیاری از جنگ‌ها از جمله جنگ آمریکا علیه عراق در سال های 1991 و 2003 مشارکت داشته و بنا بر گزارشهای منتشره، آخرین ماموریت خود را سپری می‌کند، برمی‌گزینند؟

آیا مانند گذشته، سعی در فرار بیهوده از این "سوال و جواب تحقیرآمیز" خواهند داشت و یا بدون دست و پا زدن، برای ورود به خلیج فارس از سپاه پاسداران "کسب اجازه" خواهند کرد
ارسال در تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط روح الله

                        " بسم الله الرحمن الرحيم" 


بسيار عجيب است كه مسلمانان از معادله ي ديگري استفاده مي كنند تا اين مطلب را آشكار نمايند كه فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند. 

قرآن آنها در يك آيه بيان مي كند كه ظاهرا زمان براي فرشتگان با سرعت ثابت از براي انسانها كمتر مي گذرد. 

كه اين مطلب با نسبيت خاص اينشتين صدق مي كند كه در آن نيز در سرعتهاي بالا زمان براي اشيايي با آن سرعت آرام تر مي گذرد. 

مسلمانان از نسبيت خاص اينشتين و اين آيه استفاده كرده اند تا از اين مطلب كه فرشتگان در حقيقت به سرعت نور شتاب مي گيرند حمايت كنند. 

آيه: "فرشتگان و ارواح در يك روز به او (مذكر) صعود كردند كه اين معادل پنجاه هزار سال براي انسان است"! 

در اينجا فرشتگان يك روز را معادل پنجاه هزار سال براي انسان گذر مي كنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آيه ي قمري قبل). 

اگرچه طبق نظريه ي نسبيت خاص اينشتين و بوسيله ي اين تغييرات زمان (تاخيرات زماني) بدست آمده به عنوان يك ادعا از مسلمين (كه واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب مي گيرند) را مي توانيم تصديق يا انكار كنيم. 

اين ادعا مي تواند در دو دقيقه تصديق شود كه آنگاه هيچ نيازي به عقايد كوركورانه نخواهد بود. 

اینشتین هنگامی که ای نظریه را ارائه مداد مسلمان نبود و بعد از ان به اسلام روی اورد.
هرچه سرعت بيشتر بشود زمان آرام تر مي گذرد. 

در بيرون يك ميدان گرانشي زمان اينگونه است: 

∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5 

جاييكه ∆t0 زماني مي باشد كه براي متحرك بوسيله ي متحرك معادل است. 

∆t زماني است كه براي متحرك معادل گذر ايستگاهي است. 

V سرعتي است كه به شاهد ايستگاهي نسبت داده مي شود. 

∆t0 زماني است كه براي فرشتگان مي گذرد. (يك روز). 

∆t زماني است كه معادل زمان براي انسانها است. (پنجاه هزار سال قمري در دوازده ماه قمري بر سال قمري در 27.321661 روز بر ماه قمري). 

و V سرعت فرشتگان در اين مورد است. (كه ما قصد داريم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ي نور مقايسه كنيم). سرعت نور در خلا 299792.458 كيلومتر بر ثانيه است. 

از معادله ي بالا مي توانيم آن سرعت ناشناخته را حساب كنيم: 

v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5 

حال بهتر است اظهارات مسلمين را در معادله جايگزين كنيم و ببينيم كه فرشتگان مسلمين واقعا به سرعت نور شتاب مي گيرند يا نه؟ 

ارقام را از آيه در اين معادله جايگزين مي كنيم: 

v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5 

v = c * 0.99999999999999981 

v = 299792.4579999994 km / s 

اين اتساع زماني (تغييرات زماني) نشان مي دهد كه فرشتگان در بيرون از ميادين گرانشي به سرعت نور شتاب مي گيرند. (كمي كمتر از سرعت نور زيرا جرم دارند). 

اين نمي تواند يك تصادف باشد زيرا سرعت حساب شده دقيقا يكسان با آيه ي قمري قبلي همچنين در بيرون از يك ميدان گرانشي است. 

مسلمانان همواره مي پرسند كه چگونه يك مرد بي سواد 1400 سال پيش توانسته اتساع زماني و هسته نسبيت را بدست آورد! 

پس قرآن كلام خداست. 

ترجمه (انگليسي به فارسي): عليرضا يعقوبي 

ارسال در تاريخ شنبه 12 فروردين 1391برچسب:, توسط روح الله

 در این باره حرف و حدیث زیاد است و برخی بنابر مکاتباتی که ادعا می کنند انیشتین با آیه الله بروجردی داشته است مدعی این هستند که وی بر مبنای حدیث معراج حضرت رسول (ایشان هنگامی که به معراج می رفتند پایشان به کوزه آبی خورد و آب از آن ریخت بعد پیامبر هنگام بازگشت مشاهده می فرمایند که هنوز از کوزه آب می ریزد و این به نوعی همان نظریه نسبیت انیشتین و بحث بسط زمان است که 1400 سال پیش در روایات شیعی به آن اشاره شده است) در اواخر عمر شیعه شده است و از استفاده از بمب اتم توسط هری ترومن بیزار شده است. و حتی بنا بر فرمایش  آیه الله بروجردی از ریاست جمهوری اسرائیل خود داری می کند ، گفتنی است این نامه ها و نظرات انیشتین در رساله ای به نام " Die Erklärung" به معنی بیانیه آمده است که توسط سیستم های امنیتی انگلیس مصادره شده است.

در سوالی که از "  پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره" پرسیده  شداین سایت مطلب زیر را برای سوال کننده  ایمیل نمود قضاوت با خود شما:

گفتنی است در متن زیر مراد از (ح پ) حمید رضا پهلوی رابط و مترجم رساله است که هردو فرزند وی به طرز مشکوکی براثر ظاهرا مسمومیت مرده اند.


متن ارسالی:

آلبرت اینشتین در رساله­ ی پایانی عمر خود با عنوان : دی ارکلرونگ"، یعنی : بیانیه" ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می­ دهد و آن را کامل­ترین و معقول­ترین دین می ­داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه­ ی اینشتین با آیت ­الله العظمی بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیده­ ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.

اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خو درا با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج ­البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه­ ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می­ شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی­ شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده ­اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می­ کند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می­ خورد و آن ظرف واژگون می ­شود.

اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می­ گردند مشاهده می­کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه­ ی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می­ نویسد....

همچنین اینشتین در این رساله "معاد جمسانی" را از راه فیزیکی اثبات می­ کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی "معاد جسمانی " را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می­ داند:   E=M.C2>>M=E:C2    یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.

 

 

 

اینیشتین در این کتاب همواره از آیت­ الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ "حسابی عزیز"...

3000000 دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت­ های اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقه­ دار یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه ­ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. هم اکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی – توسط دکتر عیسی مهدوی (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توأم با تحقیق و ارائه منابع مذکور در متن (توسط اینجانب) می­ باشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است . اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن – بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی – سپرده شده و نگهداری می­ شود. توضیحات بیشتر و شماره ثبت آن را برای اطلاع خوانندگان در آغاز برگزیده این کتابچه ارائه خواهیم داد.

گزیده ­ای از آخرین رساله اینشتین: (DIE ERKLA"RUNGدی ارکلرونگ = بیانیه) ترجمه: دکتر عیسی مهدوی، تحقیق و پیشگفتار و پاورقی: اسکندر جهانگیری

 

 

پیشگفتار:

 

 

در اوائل سال 1382 شمسی (=2003م) پروفسور ابراهیم مهدوی ( تولد 1310 ش ) – مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایه­ داران شرکت اتومبیل سازی "فورد" در آمریکا و "بنز" در آلمان و "کنکورد" در فرانسه و جلب رضایت برخی از اعضاء آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله گران­قیمت بالاخره موفق شدند قرار داد خرید آن را از یک عتیقه­ دار یهودی را به امضاء برسانند. بهای این رساله که تماماً به خط خود انیشتین می­باشد سه میلیون دلار تمام شد که به این ترتیب سرشکن شده پرداخت گردید:

1/000/000BENZ   به افتخار این که اینشتین آلمانی بود.

 

 

1/000/000FORD   به افتخار این که در آمریکا میزیست و نیز به افتخار جان . اف. کندی . رئیس جمهور آمریکا ( مقتول 1963 م ) که در این رساله بارها اینشتین از وی نام برده و او را رئیس جمهور آینده آمریکا دانسته است حال آن که در 1954 م ( سال نگارش این اثر ) هنوز 7 سال به زمان انتخاب وی مانده بود! و این از پیشگویی­ های اینشتین به شمار می­ رود. نیز شاید سرنخ­ هایی از معمای حیرت­ انگیز ترور زنجیره­ای خاندان کندی در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانواده او نیز قربانی شدند؟ و چرا ... ؟

 

 

500/000$ : CONCORDE  به افتخار جناب لاوازیه – مقتول 1794 م در انقلاب / یا شورش / فرانسه – و نیز قانون بقای ماده او که در این رساله بارها یاد شده است.

 

 

500/000$: TITANICبه یاد بود کشته شدگان حادثه اندوهبار کشتی "تایتانیک" انگلیسی و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی (فوت 1955م) – کاشف پنیسیلین و از یاری کنندگان اینشتین در نگارش این رساله – بخش­هایی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیست شناسی و داروشناسی آن می­شود.

 

 

شخصیت­ های اصلی این رساله :

آلبرت اینشتین (فوت مشکوک 1955 م) /

الکساندر فلمینگ (فوت 1955م)

آیت­ الله العظمی سید حسین بروجردی (فوت 1961میلادی) / 

نیلز بور (بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با اینشتین در نگارش این اثر همکاری می­کرد (فوت 1962م) /

جان . اف . کندی ( مقتول 1963م) /

علیرضا پهلوی ( مترجم و رابط ) (کشته شده بر اثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان «کا. گ. ب» شوروی در 1954م (= 1333 ش – سال نگارش این رساله) /

 

 

حمیدرضا پهلوی (مترجم و رابط فوت 1371 ش = 1992م ) که نیلز بور او را به اینشتین معرفی کرده و در آن زمان 22 ساله بود.

 

 

سؤالی که اینجا مطرح می­ شود این است که چرا سه تاریخ مرگ ( 1954 – 1955 و باز 1955م ) و نیز سه تاریخ مرگ (1961 – 1962 – 1963 م ) دقیقاً پشت سر هم واقع شده؟ و چرا نویسنده (اینشتین) با همکار اصلی او در این نگارش (الکساندر فلمینگ) هر دو در یک سال (1955 م ) مرده­اند ؟ و چرا یکی از مترجمین و رابط ­ها ( ع ... پ ... ) در همان سال نگارش راسله بر اثر سقوط هواپیما جان داده است؟ و باز چرا همین چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط دیگر (ح ... پ ... ) به نام­ های بهزاد و نازک در سن جوانی به طرز مشکوکی در خارج از ایران مسموم شده و مرده­ اند؟

 

 

و بالاخره چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (اینشتین) حدود نیم قرن (!!) مخفی بماند و چرا "صندوق امانات سری انگلیس" به بهانه پرهیز از ایجاد "یک رولوشن (= انقلاب خطرناک مذهبی" اجازه تکثیر این اثر علمی – مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمی­ دهد؟

 

 

سرآغاز متن کتاب، اولین عبارت کتابچه اینشتین / خطاب به آیت ­الله بروجردی این عبارت آلمانی است :Herzliche Gru``&e von Einsteinهرتسلیش گروشس فن آینشتاین = با صمیمانه ­ترین سلام­ ها از اینشتین محضر شریف پیشوای جهان اسلام جناب سید حسین بروجردی. پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع 12 امامی (*1) را پذیرفته ام / که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس ( مارس) (*2) از سال 1954 ( *3*) است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.

 

 

به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست (اوت) (*4*) سال 1946 یعنی حدود 8 سال قبل بود ( *5) . خوب به یاد دارم که وقتی در 6 آوگوست 1945 آن مرد ناپاک پلید (*6*) اکتشاف فیزیکی من را – که کشف نیروی نهفته در اتم بود – همچون صاعقه­ ای آتشبار و خانمان سوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فرو ریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامه­ ای بین المللی به امضاء و تصویب جهانی برسانم.

 

 

گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع­ بندی این چهل نامه است / برای خوانندگان گرامی ( بعدی ) نیز می­ نویسم همانگونه که آقای بروجردی – مقیم شهر قم / در ایران – می­ دانند : من در آوگوست 1939 (*7) طی نامه­ای به روزولت – رئیس جمهور وقت آمریکا – او را از پیشرفت آلمان نازی – که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود – در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت ) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت امیز ... باید ابرقدرتی چون آمریکا – که به نظر من عاقل­ترین و ... خونسردترین ابر قدرت­های دنیای فعلی است – سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی – در شکافتن هسته اتم – بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته – یعنی آدولف هیتلر نژادپرست خونخوار – آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی ­شود – حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می­ دهد. اما وقتی آمریکا ... آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد یدگر امثال هیتلر دیوانه نمی­توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز – که آغاز دوره پاپی وی برا مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال 1939 بود – فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که : هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ – حتی با خود نازی­ های آلمان – استفاده شود سپس من نام ه­ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی – که مقیم نجف بودند – نوشتم / ایشان نیز در جواب گفتند که : از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی­ ها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند . ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن – به نحو ابتدایی – استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید می­ کنم . تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد"

 

 

آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود . به حکم چنین بزرگ­مردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روزولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد / اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر (*6 افتاد و توصیه­ های من و روزولت را از یاد برده / دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در 6 اوگوست 1945 که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود – این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند !! بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس می­ کنم که هر گاه به یاد این حادثه می­افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته می­شود و پیرتر می­ شوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سال­ های 1914 – 1918 در صدد ارائه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم / در این 6 سال سیاه جنگ دوم 1939 – 1918 نیز دائماً در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسان­تر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا (!) سرسخت­ترین موجودات جهان است !! ... و در مقیاس­ه ای کوچک­تر نیز همواره ناکام بوده­ ام / هنگامی که ورزش­ های رزمی از جمله کاراته / جودو/ و کنگ فو و مانند این چیزها {...} از شرق وحشی بی­تمدن و خرچنگ خوار – یعنی چین و ژاپن و کره – به وسیله اروپا و آمریکا آمد / من از جمله مخالفان این گونه ورزشها بودم و تأکید می­کردم که چنین آداب و رسول وحشیانه ­ای خشونت را در جامعه رواج می ­دهد ... ولی همه مانند دیوار گچی (!) به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی (= آقای بروجردی برای من در جواب نامه ((ایکس – 25)) مرقوم فرموده­اید // در اسلام ... حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان – غیر مجاز و ممنوع است !!// . آری ! سیاست فقط فکر لحظه ­های هیجان­ آور را در سر می­ آورد / حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می ­آورد!! و اکنون ای جناب ... بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در 1952 در پی مرگ (وایتسمن) – رئیس جمهور وقت اسرائیل هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که / آیا ریاست جمهوری اسرائیل را – که رسماً و علناً به من (اینشتین) پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می ­دانستند – بپذیرم؟ / خود در جواب نامه ((ایکس – 32)) فرمودید: انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمی­پذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است . پس شما خود را آلوده سیاست نکنید" لذا من (اینیشتن) نیز به بهانه اشتغالات علمی / این پیشنهاد را رد کردم.

 


ارسال در تاريخ چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, توسط روح الله

شما هر لعنتی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید «امام خامنه‌ای».

غربی‌ها با سه کلید واژه‌ی آزادی، دموکراسی و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند. شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری.

امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلید واژه قرار دادند

• اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهان شمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.

• ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».• سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم: «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت: «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.

• یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ می‌خواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!

• شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!

امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.

• امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشین‌اش نمی‌گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم! جمله‌ی دوم‌شان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.

وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».

• اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداع و به نظام اسلامی تحمیل کردند، کلمه‌ی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم.

• در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!

• پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.

• تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.

• شما هر لعنتی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید «امام خامنه‌ای».

• مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!». اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم! صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم! روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...

• بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوب‌ها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آن‌ها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.

آیت‌الله سید محمدباقر حکیم پا می‌شود می‌رود نجف. از آن‌جا نامه می‌نویسد به «حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای». یک هفته بعد شهیدش می‌کنند. آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آن‌جا پیغام دهد «امام خامنه‌ای».

سید حسن نصرالله می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای! ما اینجا نشسته‌ایم و نمی‌گوییم!

• اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، می‌فرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آن‌جا ندا داده می‌شود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.

,

توسط روح الله

خون شهید مصطفی احمدی روشن به انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی برکت داد ...

رحمت و رضوان الهی بر مصطفی شهید ملت ایران که تیر غیبی خدا بر سینه دشمنان این مرز و بوم شد ...

http://alkhalilhost.ir/Image/poster/1390-10-22/blood-large.jpg

سی و اندی سال پیش وقتی مصطفای امام شهید شد رهبر انقلاب گفت : این از امداد های غیبی برای انقلاب ما بود و امروز وقتی مصطفای ملت شهید شد خون او هم به 22بهمن برکت داد و هم انتخاباتی حماسی را برای ملت ایران به ارمغان آورد ...

مبارک باد این پیروزی بر ملت ایران 

http://iaukhoybasij.persiangig.com/image/other/1%20(2).jpg

مبارک باد این حماسه بر رهبر عاشورائیان جهان و امام مظلومان و مستضعفان خامنه ای عزیز ...

ارسال در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط روح الله

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد